به گزارش قدس خراسان، سبزه، ماهیهای قرمز، بوی گلهای سنبل و لالههای سر به زیر و مردمی که یا در دستشان سبزه است یا ماهی و البته شلوغی و ترافیک باورنکردنی در اطراف بازار، نخستین تصاویری است که در بدو ورود به بازار گل مشهد در ذهنم نقش میبندد.
ذوق و شوق خانوادههایی که با فرزندان خردسالشان برای خرید گل و مقدمات نوروز به بازار آمدهاند اما خارج از توصیف است.
بوی بهار، چهرهای تازه به شهر بخشیده و گواه روشن این ادعا، لبخند زیبای زنان، مردان و کودکانی است که برای خریدهای نوروزی و مهیا کردن سفره هفتسین به این بازار آمدهاند. انگار میخواهند با خرید ماهی، سبزه و سماق، خط بکشند بر تمام نگرانیها و مشکلات اقتصادی که این چند سال با آن مواجه شدهاند.
بازار جوجه رنگی همیشه خوب است
یکی برای باغچه کوچکش گل میخرد و آن دیگری دنبال هفتسین آمده است. کودکان هم طوری محو تماشای ماهیهای قرمز و طلایی هستند که میشود تمام طراوت بهار را در چهره معصومشان دید.
لابهلای همه رنگها و همهمهها، صدای جوجهها نظرم را جلب میکند. دنبال صدا را که میگیرم، یک جعبه پر از جوجههای رنگارنگ میبینم و کنارش جعبهای دیگر پر از جوجهمرغابی. پسرک سن زیادی ندارد. شاید ۸ ساله باشد؛ اما انگار ذاتاً کاسب است. جوری برای مشتریها از جوجههایش تعریف میکند که کمتر کسی دوام میآورد دستکم یکی از آنها را نخرد. از او درباره میزان فروشش میپرسم. همانطور که جوجه فیروزهای رنگ را برای دخترک موطلایی داخل نایلون میگذارد، میگوید: «بازار جوجه همیشه خوب است. بچهها خیلی آنها را دوست دارند. این بیچارهها جایی نمیگیرند. در یک جعبه کفش هم میتوانید آنها را نگهداری کنید. هر چه هم از سفرهتان اضافه بیاید، میخورند».
اینجا البته اسمش بازار گل است؛ اما داخلش مغازهها و غرفههای زیادی میبینید که لوازم آشپزخانه و وسایل تزئینی دارند؛ از مصنوعات چوبی تا ظروف زیبای کریستال و بلور و سفال، از رومیزی تا انواع میز و صندلیهای فضای باز، از لوازم تزئینی تولد و عقد تا هر چیزی که بتواند محیط زندگیتان را زیباتر و دلپذیرتر کند؛ اجناسی که بیشترین مشتریاش خانمها هستند.
۹۰ درصد، تماشاچی هستند نه مشتری!
رفت و آمد زیاد مشتریها به داخل این مغازهها را که ببینید، ته دلتان میگویید چقدر بازار رونق گرفته؛ اما وقتی پای صحبت مغازهدارها مینشینیم، حرفهای دیگری میشنویم. یکی از فروشندهها که ۱۰ سال است در بازار گل، مغازه دارد و گل و گلدانهای مصنوعی به دست مردم میدهد، از در جا زدن بازار میگوید و ادامه میدهد: این افراد زیادی که میبینید ۹۰درصدشان تماشاچی هستند.
میآیند مدلها را میبینند، قیمت میپرسند و میروند. کمتر کسی خرید میکند.
پسرهایی که دستفروش هستند، دور میزنند و با حبابساز، فضا را برای بچهها و حتی بزرگترها فرحبخش و دلنواز میکنند. بعضی بچهها از بزرگترها میخواهند برایشان حبابساز بخرند و بعضی دیگر دنبال حبابها میدوند و میخواهند آنها را در دست بگیرند و در این میان بعضی فروشندهها به وسیله باندهای بزرگ و آمپلیفایر سعی دارند با پخش موسیقیهای شاد، فضا را برای مشتریها باطراوت کنند.
گلدانهای بزرگ سیاهرنگ به شکل صورت انسان و آبنماهایی که یادآور فضای دنج و خنک حوضخانههای قدیمی در ظهرهای گرم تابستان است، نظرم را جلب میکنند. مردم میآیند و سؤال میکنند و میروند. از کار و بار فروشنده میپرسم و او میگوید: «کساد است. خیلی هم کساد است. مردم میآیند، سؤال میکنند و میروند. فشار اقتصادی سبب شده این گونه خریدها دیگر برای مردم اولویت نباشد. ترجیح میدهند به جای خرید این لوازم تزئینی، برای بچهشان لباس عید بخرند».
باز هم صدای جوجههای رنگی و غیررنگی که انگار هر سال بهار میآیند تا دنیای آدمها را رنگیتر کنند، از گوشه و کنار بازار به گوش میرسد. به ضلع جنوبی بازار میروم؛ جایی که کاملاً با سایهبان پوشانده شده، جلو مغازهها پر است از گلهای داودی در رنگهای متنوع، بنفشههای آفریقایی، سینره، رزها و مریمهایی که عطرشان در میان همهمه مشتریها گم نمیشود. بادبادکهای رنگی، سمنو، سنجد و تخممرغهای سفالی رنگ شده، رقص ماهیهای قرمز و قطرات بارانی که هر از گاهی به زمین میآیند تا در جشن رنگ و عطر و نور مردم سهیم باشند و مردمی که با گلدانی زیبا، تنگ ماهی، سبزه، جوجه رنگی و ظروف هفتسین از بازار خارج میشوند، آخرین چیزهایی است که از بازار گل مشهد در ذهنم نقش میبندد.
خبرنگار: معصومه مؤمنیان
نظر شما